نکیسا یا نگیسا، موسیقی دان، رامشگر، چنگ نواز و خوانندهٔ عهد ساسانی است.
او استاد چنگ نوازی بود و در دربار خسرو پرویز ترانه میسرود. نام او هنوز بر سر زبان ها است.
نکیسا با باربد در ساخت قطعه هفت نوازی معروف سرود خسروانی همکاری کردهاست.
مضامین اصلی ترانههای او در ستایش خسرو پرویز بودند. وی همچنین سرود ملی آن زمان را ساخته بود. گفته شده او همدم شیرین معشوقه خسروپرویز بوده است.
یک بار نکیسا ترانهای سروده که شنوندگان چنان متأثر شدند که بیهوش شدند و یا جامههای خود را دریدند. او یکی از موسیقی دانان خاص خسرو پرویز بود كه در كتاب های ادبی و تاریخی مانند شاهنامه فردوسی و خسرو و شیرین نظامی حكایاتی از او نقل شده است. مقام او نزد خسرو تا حدی بود كه هر كس حاجتی داشت مطلب خود را به وسیله او به اطلاع شاه می رساند.
از جمله وقتی كه اسب محبوب شاه موسوم به «شبدیز» مُرد، كسی جرات اظهار آن را نداشت.
شبدیز (به معنی شبرنگ و شبمانند) اسبی سیاهرنگ و یادگاری ازعشق شیرین بود. به همین خاطر شاه علاقهٔ بسیاری به وی داشت و گفته بود هرکس خبر مرگ شبدیز را بیاورد کشته خواهد شد. وقتی نکیسا مرد هیچ کس جرات رسانیدن این خبر را به شاه نداشت. دست به دامان نکیسا شدند.
نکیسا نغمه مخصوصی تهیه و خسرو را از حادثه آگاه کرد:
بدرگه شد نکیسا چنگ در دست فراز پردهای تاری بلرزید کز آن جان جهانداری بلرزید بروی بربطی جنبید تاری زانگشتی برآمد بانگ زاری: * * * که گیتی شاه را پاینده بادا چو خورشید اخترش تابنده بادا شهنشه نیک میداند که هستی شبی خواب است و روزی چند مستی بباید آخر از این خواب جستن خمار مستی دوشین شکستن درآید در بساط زندگانی شب پیری پس از صبح جوانی نه در گیتی کسی جاوید ماند نه بر گردون مه و ناهید ماند دریغا! زندگانی جز دمی نیست در این گیتی بساط خرمی نیست بتی کامروز گرم دلنوازی است سرانجامش به خاک تیره، بازی است به نوبت هر کسی را چند روزی نهادستند بزم دلفروزی * * * زمرگی، مرده ای بر پا نخیزد چو در خاک اوفتد از جا نخیزد اگر روزی نکیسا خاک گردد نباید شه بر او غمناک گردد چو جان من کند عزم پریدن چه سود از باربد را سر بریدن؟ وگر شبدیز روزی پیر گردد نشاید خسرو از جان سیر گردد به جای مردگان با زندگان باش طرب ساز دل درماندگان باش چو از کف گوهری افتاد و بشکست دگر یک را نکو می دار در دست بمیرد گر نکیسای سخن ساز نگردد زنده شبدیز جهان تاز نه گوهر زاید از گوهر شکستن نه پیکر ساختن، از در شکستن * * * تکاور مرکب شه پیر گشته است زگشت زندگانی سیر گشته است به نخجیرش فزون تر نیست آهنگ سپرده باد پایی را به شبرنگ نه میجنبد، نه میجوشد، نه خواب است نه بیدار است، نه در اضطراب است! اگر فرمان دهی جائی بخسبد زمانی باد پویائی بخُسبد سزد گر خواب را آهنگ دارد که بر جا توسنی شبرنگ دارد * * * رسید اینجا دم جانبخش عیسا که زد فریاد خسرو کای نکیسا! چه گفتی؟ باد آتش خیز من مرد؟ سبک بی مرکب شبدیز من مرد؟ نکیسا گفت با لحنی دلاویز نه من گفتم، چنین فرمود پرویز!
منابع:
Nagisa (harpist) Wikipedia
سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین، وب سایت غزلستان
موسیقی، tirdad1.blogfa. وبلاگ
نقش باربد و نکیسا در موسیقی ایران، وبسایت ویستا
تو چی فکر می کنی؟