-
هیچی
نوشته و نقاشی ها: نازی بهم گفتی مینویسی حتی اگر سهمت در این سرزمین نصف مردت باشه. حالا اگه بهت بگم که اصلا سهمی برات درنظر گرفته نشده خوابت پریشون نشه هم غصه! راستش منو بردی به چند سال پیش. فکر نکنی خیلی دور. نه! فقط چهار سال پیش. داشتم برمی گشتم ایران. رفتم که چمدونم…
-
تریلوژی، ورقی از روزهای خوش زندگی(قسمت دو)
شنبه سی دی امروز با پدر برای انتخاب واحد به دانشکده رفتیم. از پلکان دانشکده که بالا می رفتم احساس می کردم همه مرا می نگرند و ورودم را تبریک میگویند با این تصور، به پشت سر نگریستم. اما جز سپیدی برف و تلألو نور خورشید بر آنها چیزی نیافتم. کسی نبود تا مرا نگاه…
-
تریلوژی،ورقی از روزهای خوش زندگی
قسمت اول شنبه ۲۴ شهریور سلام زندگی، سلام خوشبختی، سلام ای دنیا! ای مردم، گلها، دلها. سلام و سلام به تمام دنیا. سلام بر تو ای امیدبخش، آرام بخش! سلام هستی. تنها میتوانم بگویم سپاسگزارم. امروز یکی از زیباترین روزهای زندگی بود. روزی که روشنایی اش تلالو خاصی داشت. خورشید خانوم امروز جور دیگری طلوع…