-
زن ایرانی در غربت؛ قلبی که هنوز برای وطن میتپد

دور از وطن بودن، فقط فاصلهی جغرافیایی نیست. یک جایی در عمق جان، دلتنگی خانه میکند، درست جایی میان صدای اذان از مسجد محلهی کودکی و بوی نان سنگک تازه صبح جمعه.او ـ یک زن ایرانی در سرزمین فرنگ ـ سالهاست که در دنیایی دیگر نفس میکشد. زندگیاش در نظم و آرامشِ خیابانهای تمیز و…
-
حکایت گورخر

از گورخری برسیدم تو سفیدی راه راه سیاه داری با این که سیاهی راه راه سفید داری ؟ گورخره به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟ ساکتی، گاهی اوقات شلوغی می کنی، یا شیطونی گاهی اوقات ساکت میشی؟ ذاتاً خوشحالی از روزها…
-
بودا چه گفت؟

بودا به دهی سفر کرد.زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد. بودا پذيرفت و مهيای رفتن به خانه زن شد. کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانيد و گفت: اين زن، هرزه است به خانه او نرويد.بودا به کدخدا گفت: يکی از دستانت را به من بده.…
-
بَس است!

ساعت ۶:۳۷ بعد از ظهر در مترو. تصور کنید روی یکی از صندلی های مترو یا اتوبوس نشسته اید و مشغول فکر کردن در مورد موضوعات مختلف هستید. شلوغ نیست، اما خالی هم نیست. متوجه مردی می شوید که به زنی نگاه می کند، فقط به او خیره شده است. بعد از کمی مرد بلند…
-
حکایت های کوتاه

مجموعه حکایت های کوتاه و جالب و نتایج اخلاقی

