تو برای مشکلاتت چگونه راه حل پیدا می کنی؟

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بودکه با تعجب دید تختخواب اوکاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده است. یک پاکت هم روی بالش گذاشته شده و رویش نوشته بود: برای پدر

 پاکت را باز کرد و با دستان لرزان نامه را خواند.

من با او رفتم! 

خلاق بودن بسیاری مواقع کمک می کند موفق شویم.

به خاطر تیز بینی هایش، خالکوبی هایش، لباس تنگ، موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره  با او می روم. اما فقط احساسات نیست پدر. او حامله است! 

 او به من گفته که ما می‌توانیم شاد و خوشبخت شویم. پدر عزیزم با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم که من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم. چون می خواستم جلوی دعوا و جرّ و بحث تو با مادر را بگیرم. احساس من  به این دختر واقعی است. او واقعاً معرکه است.

 اما می دانم که تو او را نخواهی پذیرفت. او در جنگل یک کاروان وکلی هیزم برای تمام زمستان دارد. ما یک رویای مشترک برای داشتن تعداد زیادی بچه داریم.  او چشمانم را به روی حقیقت باز کرد ه که مواد مخدّر واقعاً به کسی صدمه نمی زند. ما آن را برای خودمان می کاریم و برای  کسب وکار، با کمک افراد دیگری که در مزرعه هستند به آنهایی که احتیاج دارند، می فروشیم. 

در ضمن دعا می کنیم که علم بتواند درمانی برای ایدز پیدا کند و این دختر هم حالش بهتر شود. او لیاقتش را دارد .نگران نباش پدر! من پانزده سالمه و می دا نم چطور از خودم مراقبت کنم. مطمئن باش یک روز برای دیدارتان برمی گردیم .آن وقت تو می توانی نوه های زیادت را ببینی. 

باعشق پسرت

 پاورقی: پدر هیچ کدام از جریانات بالا واقعی نیست. من طبقه بالا، خانه دوستم هستم. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که تو دنیا چیزهای بدتری هم نسبت به کارنامه مدرسه هست. کارنامه ام روی میزم است. دوستت دارم. هر وقت خانه برای آمدنم امن بود، بهم زنگ بزن. 

تو چی فکر می کنی؟

تازه ها