جابان: امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد، نام سردار پارسی در سده دوم یزدگردی
جاماسپ: (اوستایی، پهلوی)از شخصیت های شاهنامه، نام خردمندی پارسی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی، در سنت زردشتیان جاماسب از خاندان هوگوه و برادر فرشوشتر بود و هر دو برادر وزیر گشتاسب بودند. جاماسب با دختر زردشت بنام پور چیست ازدواج کرد. وی در ادبیات ایران و عرب با لقب های فرزانه و حکیم خوانده شده است. پیشگویی هایی به او نسبت داده اند که ذکر آنها در رساله پهلوی یادگار زریران، گشتاسب نامه دقیقی و جاماسب نامه آمده.
جانپرور: نشاط انگیز
جانیار: ياری دهنده جان، نام مورخی از مردم بخارا
جاوید: جاویدان، همیشگی، ابدی، همیشگی، نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان
جمشید: پادشاه بزرگ، دارای فره ایزدی، درخشان، پادشاه روشن، (جم) پسر خورشید و نخستین بشری است که مرگ ( به علت خوردن گوشت) بر او چیره شد. فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است، به معنای جم درخشان یا جم شاه، (اَعلام) آخرین شاه پیشدادی، ملقب به جَم، که هزار سال پادشاهی کرد و در سیصد سال نخست آن هیچ بیماری و مرگ نبود. سپس او گمراه و ستمکار شد و مردم به یاری ضحاک بر او شوریدند، او از ایران گریخت و مردم پس از صد سال او را در نزدیکی دریای چین یافتند و با اره دو نیم کردند.
جهان: كيهان، عالم
جهانفر: کسی که جهانیان به او افتخار کنند، مایه شکوه و عظمت جهان، شکوه جهان
جهانبان: نگهبان جهان، خداوند
جهانگیر: فاتح جهان، جهان گشا، بسیار مشهور در همه ی جهان، فراگیرنده ی عالم. (اَعلام) چهارمین امپراتور گورکانی هند که سخت تحت تأثیر همسرش نورجهان بود، با هندوها بردباری پیشه کرد و به تشویق هنرمندان و ادیبان پرداخت.
جهانیار: یاور و یاور مردم جهان
تو چی فکر می کنی؟