خابان: نام سردار پارسی در زمان رستم فرخزاد
خدابخش: عطای الهی، بخشیده خداوند
خداداد: عطا شده از سوی خداوند
خدایار: آن که خداوند یار اوست
خدیو: خداوند، پادشاه، امیر، فرمانروا، رئیس. (اَعلام) عنوان هریک از پادشاهان دوره ی اخیر مصر، بلند جایگاه، سرور
خُرداد: (اعلام) از شخصیت های شاهنامه، یکی از پنج تن بزرگان درگاه قبادپادشاه ساسانی، که انوشیروان او را شاهد گرفت که اگر مزدک در مباحثه با موبدان فرو ماند، قباد مزدک را به انوشیروان تسلیم کند. رسایی، نام ماه سوم از سال خورشیدی، نام فرشته نگهبان آب، کمال، روز ششم از هر ماه خورشیدی در ایران قدیم
خرداد برزین: نام پزشکی پارسی در دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی
خردمند: باخرد، باشعور، بخرد، حکیم، خردور، دانا، دانشمند، دانشور، زیرک، صائب نظر، عاقل، عالم، فاضل، فرزانه، فهمیده، فهیم، لبیب، متیقظ، هوشمند، هوشیار،
خرم: شادمان، خوش
خرمشاد: با طراوت و شاداب
خسرو: نیکنام و دارای آوازه نیکی، نام چند تن از پادشاهان ایران. (اَعلام) شاه سلسله اشکانی که در زمان او ترایانوس (تراژان) امپراتور روم به ایران تاخت و تیسفون را گرفت، ولی با مرگ او جانشینش، هادریانوس با ایران صلح کرد و غنایم جنگی را به ایران پس داد. خسرو انوشیروان: شاه ساسانی ملقب به انوشیروان عادل. خسرو پرویز: شاه سلسله ی ساسانی، پسر و جانشین هرمز چهارم. خسرو شاه: شاه سلسله ی غزنوی که بر اثر حمله ی غیاث الدین محمّد سام از پایتخت خود غزنین به لاهور گریخت و معزالدین محمّد سام به جایش بر تخت سلطنت نشست.
خسروپرویز: نام یکی از پادشاهان ساسانی
خسروداد: داده پادشاه
خسروزاد: زاده پادشاه
خشایار: دلیر، نیرومند، نام دو تن از پادشاهان هخامنشی. (اَعلام) نام دو تن از شاهان هخامنشی، خشایارشای اول: پسر و جانشین داریوش اول، که آتن را تسخیر کرد و آتش زد، در جنگ دریایی با یونان شکست خورد و به ایران بازگشت. خشایارشای دوم: که به دست برادرش کشته شد. (در اعلام) پادشاه هخامنشی و پسر داریوش که مادرش آتوسا دختر کورش بود، تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
خشنود: خوشحال و راضی، بشاش، کسی که همواره می خندد
خورشاد: خورشید، (به مجاز) آفتاب
خوشیار: دوست و یار شاد و شادمان
تو چی فکر می کنی؟