نام های پسرانه اصیل پارسی به همراه معنی (ز)

زادان: محل تولید( زا=زایش، دان= جا، مکان) زاد و ولد، مولد

زادان فرخ: ایرانی که سمت ریاست دفتر و حسابداری در آمد را در دیوان محاسبات اسلامی  بعد از اسلام، داشت.

زال: سفیدمو، نام پهلوان افسانه ای ایران، از شخصیت های شاهنامه، پسر سام و پدر رستم که به وسیله ی سیمرغ پرورش یافت. 

زامیاد: رامیاد، نام روز بیست و هشتم از هر ماه خورشیدی در قدیم، به معنی زمین. (در آیین زرتشتی) فرشته ای که مصالح و تدبیر امور روز زامیاد (از هر ماه خورشیدی) به او تعلق دارد 

زرتشت: نام پیامبر پارسی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی، دارنده ی شتر زرد، زردشت، از خانواده ای سپیتمه

معنی نام ها اقتباس از دیکشنری آنلاین آبادیس
می باشد.

زرنگار: دارای نقش هایی از طلا، آنچه در آن زر به کار رفته است

زرمهر: خورشید زرین، از پهلوانان پارسی در زمان قباد پادشاه ساسانی، نام پسر سوفر، نام سوخرای (سوفرای)، وی از نژاد کارن (قارِن) و نیای او بلوک اردشیر خوره در پارس بود. زرمهر حکمران ایالت سکستان (سیستان) بود و لقب هزارپت (هزارفت) داشت، مرکب از زر (طلا) + مهر (خورشید)

زروان: (پارسی،اوستایی) ایزدِ زمانِ بی پایان، (اوستایی، zrvan)، در اوستا به معنی«زمان» و از آن فرشته زمانه بی کرانه تعبیر شده است. یکی از نام های ابراهیم خلیل (ع)، نام پرده دار و حاجب نوشیروان می باشد

زَریر: تیز خاطر، سبک روح، زرین بر و زرین جوشن، پهلوان پارسی، نام فرزند لهراسپ پادشاه کیانی و برادر گشتاسب و سپهسالار ایران و پیروِ زردشت، وی در جنگ های دینی ایرانیان با تورانیان [جنگ با سپاه ارجاسپ تورانی] به دست بیدرفش (ویدرفش) جادو کشته شد، نام گیاهی (اسپرک)

زَواره: زنده، دارای زندگی، نام پسر زال و برادر رستم

زوپیر: از بزرگان پارس و پسر مگابیز که از ایران مهاجرت کرده در یونان وطن یافت. ضمناً او با حیله ای که بکار بست در تسخیر بابل داریوش را یاری داد. و ظاهراً در دوران خشایارشا از طرف ایران والی بابل بود (دهخدا)

زوپین: ژوپین، نیزه کوچک که در جنگهای قدیم به سوی دشمن پرتاب می کردند، نام پسر کاووس پادشاه کیانی و نام پسر پیران

زیا: زنده، جانداران، حیوانات یک اقلیم

زیار: نام پدر مردآویج موسس آل زیار، سلسله ای از پادشاهان و امرای پارسی نژاد در گرگان. به معنای کسی است که مردها را آویزان می کند.


تو چی فکر می کنی؟

تازه ها