معنی نام ها اقتباس از دیکشنری آنلاین آبادیس می باشد.
آبان: (دختر، پسر) (پهلوی) ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، آبها،(در گاه شماری) ماه هشتم از سال خورشیدی، در قدیم نام روز دهم از هر ماه شمسی، در آیین زرتشتی نام فرشته موکل آب و تدبیر امور مسائل.
آبگینه: (تاریخی و کهن) شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب، زجاج، بلور، شیشه زجاج، آین. زجاجی، ظرف شیشه ایی، ظرف شراب، الماس، تیغ، آسمان
آبگین: دارای طبیعت آب، آینه، آیینه، شیشه
آبنوس: (عبری، یونانی، فارسی) چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین و گران قیمت. درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا می رویَد، درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه ای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد.
آپامه، اَپَمَه: (اوستایی، فارسی, تاریخی و کهن) خوش آب و رنگ، اَپَمَه، در اوستائی یعنی فرزند پسین یا ته تغاری، نام شماری از بانوان دوره هخامنشی، همسر داریوش بزرگ؛ دختر اردشیر دوم؛ دختر اَرتَباز که پیش از نبرد ایسوس به اسارت اسکندر مقدونی درآمد و اسکندر او را به بطلمیوس سردار خویش سپرد؛ دختر اَسپیتامِنس ساتراپ باختر (بلخ)که بعد از شکست پدرش در نبرد با اسکندر مقدونی در ۳۲۸پ م به اسارت مقدونیان درآمد. او در ۳۲۴پ م، در شوش، با سلوکوس پایه گذار آینده دودمان سلوکی ازدواج کرد و آنتیوخوس جانشین سلوکوس را به دنیا آورد. چند شهر در دورۀ سلوکی به نام وی اپامیا (افامیه)نام گذاری شده است؛ دختر آنتیوخوس اول و همسر ماگاس اهل کورنه، به وی نام ارسینوئه را نیز داده اند.
آتش: (دختر، پسر) حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، (به مجاز) حرارت و گرما، (به مجاز) عواطف تند، شور و شوق، (به مجاز) برق، تلألؤ، ( به مجاز) شراب، آنچه از سوختن مواد به وجود می آید و با گرما، شعله، و نور همراه است، سرخی و برافروختگی
آتری: (اوستایی) آتشین، آذرین، دختر آتش، دود بجا مانده از سوختن چیزی، خاکستر
آترین: منسوب به آتش، آتشین، ( به مجاز ) زیبارو، ( آتر = آتش، ین ( پسوند نسبت ) )، آترین بانویی نامدار از بازماندگان کمبوجیه پسر کوروش شاه بود که بر داریوش بزرگ شورش کرد، آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
آتشگون: ارغوانی، دختران سرخ روی، به رنگ آتش
آتوسا: با ریشه یونانی که وارد زبان فارسی شده،دختر کوروش، زن داریوش اول و مادر خشایار شاه اول. در اوستا هوتَئُسا (آتوسا) مادینه، دارای ران فربه زیبا، زن با اراده و قوی
آتوشه: درخشان، تابان، عمه شاپور
آتین: (اوستایی، پهلوی) جدید، نو، موجود شده، پیدا گردیده، به هم رسیده، در زبان زند و پازند جدید، بوجود آمده
آدخت: خجسته و نیکو، آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین
آدرینا: زیبارو، ،دختر زیبا رو، بانوی آتشین، آتشین، سرخ روی، (آدر = آتش + ین (پسوند نسبت ) + الف اسم ساز )
آذر: آتش، ماه آتشین، ماه پاییزی، ماه نهم از سال خورشیدی، روز نهم از هر ماه خورشیدی، نام ایزدی
آذرچهر: همانند روشنایی، دارای چهره ای چون آتش، نام پدر آذرداد از خاندان کیانیان
آذرگون:گلی است که آن را خجسته گویند و از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است، به رنگ آتش، گل همیشه بهار
آریان: (پسر، دختر) (فارسی، فرانسوی) منسوب به آریا، آریایی، آزاده، نجیب، بانوی بسیار مقدس، نام دختر مینوس پادشاه اساطیری یونان
آریانا: (دختر، پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) منسوب به آریا، آریایی، ( اَعلام ) نامی است که جغرافی دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریائی ها داده بودند، نام قدیم ایران، «اراتُستن» یونانی نخستین نویسنده ی خارجی است که این اسم (آریانا) را استعمال کرده و قسمتی از ایران را آریانا نامیده.
آزرمیدخت: (پهلوی، اوستایی، فارسی) دخترِ پیر ناشدنی یا دخترِ همیشه جوان، [آزرمی (اوستایی) = پیر ناشدنی، دخت ( پهلوی ) = دختر]، به معنی دخترِ پیر ناشدنی یا دخترِ همیشه جوان، ( اَعلام ) خواهر «بوران دخت» و دختر خسرو پرویز، ملکه ی ساسانی [میلادی] که پس از چند ماه سلطنت کشته شد، آذرم + ی نسبت+ دخت، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت، نام دختر پرویز نوه انوشیروان که چند ماه بر ایران فرمانروایی کرد.
آذرنوش: (دختر، پسر) (تاریخی و کهن) نوش آذر، نام آتشکده دوم، در شاهنـامه «نوش آذر» آمده و آن نام آتشکده ای است در بلخ که زرتشت در آنجا به دست یک تورانی کشته شد.
آراسته: با نظم و ترتیب، آن که دارای صفت های خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است.
آرام: (اسم دختر، پسر) قرار، سکون،آسایش، صلح، آشتی، مایه ی آرامش، سکون، ثبات، طمأنینه، راحت، آرامش بخش، تسلی بخش، آهسته ساکت سنگینی و وقار مکان خلوت
آرام دخت: دختر آرام و سازگار، دختری که در زندگی با همه چیز مدارا کند، دختر آرام دختر ساکت دختر با وقار
آرام دل: مایه ٔتسلی خاطر. مایه امید. معشوق. معشوقه
آرامش: طمانینه، آسایش، آسودگی، استراحت، راحت، راحتی، فراغ بال، فراغت، آشتی، صلح، صلحجویی، مسالمت، آرام، تسکین، سکون، قرار، امان، امنیت،
آرتمیس: (فارسی، یونانی، تاریخی و کهن) نام یکی از الهه های یونانی، نام نخستین زن دریانورد ایرانی، گوینده راستی، نام یکی از چند تن الهه ی یونانی که بر سکه های اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است، آرتمیس ( در میتولوژی یونان ) الهه حامی شکار، حیوانات وحشی، گیاهان، عفت زنان و تولد کودکان بوده است، نام یکی از شیرزنانی که فرمانده نیروی دریایی کمبوجیه در جنگ بین ایران و یونان بود. دریادار زمان خشایارشا، در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون
آرتنوس: صادق، راستگو، نام دختر داریوش
آرزو: (پهلوی) امید، انتظار، اشتیاق،، خواهش، کام، مراد، چشمداشت، توقع و انتظار، میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون و نیز دختر ماهیار گوهر فروش و همسر بهرام گور
آرمیتا: (پهلوی، اوستایی) الهه آرامش، آرمیده، پارسا، پاک، فروتن، الهه نعمت، آرامش یافته، الهه مربوط به ماه اسفند در ایران باستان، الهه آب و پاک دامن و زیبا ترین الهه
آرمیتان: (اوستایی) درستکار و پاکدامن
آرمیتی: (اوستایی) فروتنی و پاکی و محبت، الهه زمین، (آرمئیتی)، (در اساطیر ) (آرمیتی، آرمئیتی،آرمییتی= اسپندارمذ) یکی از نمادهای مادینه آریایی و از ایزد بانوان کیش زرتشتی است که در آسمان مینوی نمایشگر مهر و بردباری و فروتنی و در گیتی دختر اَهورامزدا، مادر زمین و فرشته نگاهبان آن است.
آرمیلا: دختر آرام و باوقار، سفیدبخت، شاهدخت
آرمیدخت: دختر چالاک، دختر آرامش، دخترصبور
آروش: (تاریخی و کهن) درخشان، نورانی، باهوش، سفید، نورانی باهوش، دختری با روی سپید، نام دختر داریوش سوم
آزادچهر: آزادچهره، دارندهی نژاد و گوهر آزاد، دارای چهرهی آزادگان، نامی که صاحب مرزبان نامه به یکی از کبک هایی که در کوهسار آشیان داشتند داده است.
آزاده: (تاریخی و کهن) آزاد، لقب نوذر پادشاه پیشدادی، آزاد، اصیل، نجیب، فروتن، وارسته، شریف، صالح، نام زنِ چنگ نوازی در زمان بهرام گور، عاری از صفات ناپسند اخلاقی، رها، از شخصیت های شاهنامه، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی، نام مادر گشتاسب
آزیتا: (تاریخی و کهن) آزاده و رها، شاهزاده ای در زمان هخامنشی، سوزن کاری کردن، نقش زدن با قلم بر روی اشیا، الهه آتش
آسا: آسودن، آسایش دهنده، وقار، ثبات، آراینده، ( در قدیم ) شکل و شمایل، زیور مایه زیبایی و آرایش، وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
آسنا: (اوستایی) سرشت درونی، سرشت مادرزادی
آشا: پاکی و راستی راستی، درستی، راه خوشبختی
آشتی: دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح، آرامش، رنجشی را فراموش کردن، پس از قهر از نو دوستی کردن، وفق، تلفیق آشنا : یار، دوست
آشیان: لانه و کاشانه، کلبه، کومه، خانه، ماوا
آفتاب: گرمی، روشنایی
آفشید: خورشید، روشنایی آفتاب، (آف = مهر، خور، شمس، شید = نور، روشنایی، آفتاب)، نور و روشنایی خورشید، (به مجاز) زیبا
آفرین: تحسین، ستایش، سپاس، تبریک، آفرینش، دعا، مدح، شکر، تهنیت، نوایی در موسیقی، (در قدیم ) درخواست و التماس از درگاه خداوند، هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
آلاله: شقایق، لاله
آلینا: زیبا و سرخ روی
الینا: (عربی، فارسی) نیکویی و نعمت برای ما، ( الی= نیکویی، نعمت، نا = ضمیر اول شخص جمع در عربی) نیکویی و نعمت برای ما، نعمت و فراوانی برای ما، نام روستایی در نزدیکی رودیار
آمیتریس: (پهلوی، اوستایی، تاریخی و کهن) ستایش کننده، شکر کننده، ستاش کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا
آمیتیس: (تاریخی و کهن) شاه دختی از تمدن ماد است که نام او باقی مانده ای از معادل یونانی آن (آموتیس) و به معنای گل سرخ است. همچنین نام نوعی کریستال کوارتز بنفش رنگ که به یاقوت ارغوانی مشهور است، نیز می باشد. نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی، (اَعلام) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر (شاه ماد) و نوه کیاکسار پادشاه ماد که پس از آن که نبرد بین شام و بابل و مصر با مادها به صلح انجامید به خواست پادشاه وقت که پدرش بود، به همسری بخت النصر پادشاه مصر در آمد، وی (بخت النصر) باغ های معلق بابل [از عجایب هفتگانه] را برای زنش آمیتیس ساخت.
آناهیتا: (فارسی، اوستایی، کهکشانی) بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو، بی آلایش، پاک، به دور از آلودگی و ناپاکی، سیاره زهره که مظهر زیبایی و عشق است، (اساطیر) به معنای مادر مقدسِ نیالوده (= باکره)، برجسته ترین نماد مادینه ی آریایی، نمایه زن (مادر کامل) است، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آنارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان. روشنایی محض و فروغ جاویدان، روز سی ام هر ماه در تقویم زرتشتیان که در قدیم انیران می گفتند.
آندیا: (فارسی، بابلی) دختر پاک، فرشته کوچک، ( اَعلام ) نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است، از او خبر زیادی در دست نیست جز آن که از همسران محبوب پادشاه بزرگ ایرانی بوده است.
آنیتا: (فارسی، اوستایی) آناهیتا، آراستگی، مهربانی، خوشرویی، پاک، بی گناه، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است
آرتا: (دختر، پسر) (اوستایی، فارسی) مقدس، پاک، راستی، درستی
آنوشا: آیین، مذهب و کیش، دین و آیین، مذهب و کیش گبران، کیش زردشتیان
آوید: (دختر، پسر) (اوستایی، فارسی) خرد، عقل، دانش، (در زبان اوستایی کلمه های «آوید، وید، ویدا» هر سه به یک معنی به کار رفته است)، مشتاق و خواهان
آوین: (کردی، فارسی) مانند آب، زلال، (در کردی) عشق، ( آو= آب، ین ( پسوند نسبت ) )، به رنگ آب، پاک
آویسا: مانند آب، پاک و روشن همانند آب
آهنگ: سرود و نغمه ،اراده، خواست، داعیه، عزم، عزیمت، قصد، میل، نیت، سرود، لحن، مقام، ملودی، نشید، نغمه، نوا، اسلوب، راه، روش، طرز، قطعه موسیقی، اراده، اندیشه، خرد، صوت، سیما،
آوا : آواز، بانگ، صدا، صلا، صوت، لحن، ندا، نغمه، نوا، آوازه، شهرت، آهنگ، صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد، آوازه
آوازه :اشتهار، شهرت، صیت، معروفیت، نام، آواز، آوا، صوت، غوغا، ترانه، نغمه، نوا
آویشن: گیاهی از تیره ی نعناعیان با گل های سفید یا گلی و برگهای کوچک، پونه صحرائی، پونه کوهی، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آهو: غزال، آهوبره که در حرکت و رفتار آمده باشد
آیدا: (ترکی، فارسی، لاتین) (تاریخی و کهن، طبیعت) شاد و خوشحال، درون ماه، مثل ماه، فرشته، گیاهی که کنار آب می روید، شاد، خوش
تو چی فکر می کنی؟