تقویم تاریخ

  • جشن آبریزگان
  • گشایش نخستین کتابخانه عمومی جهان در شهر رم (۳۳ ق م)
  • قتل گریبایدوف( سفیر روسیه) به دست ایرانیان معترض (۱۲۰۷ خ)
  • اولین سفر ناصرالدین شاه قاجار به اروپا(۱۲۵۲ خ)
  • روز دوچرخه
  • روز شعر و افکار خلّاق
  • شنگول، منگول،حبه انگور(داستانهای عامیانه)

    یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، یکی اومد و یکی رفت. روزی،روزگاری  یه بُزی بود سه تا بچه داشت. یکی شنگول. یکی منگول و یکی هم حبه انگور. روزی از روزها مامان بزه به بچه هاش گفت: من می روم برای شما علف بیارم. مبادا شیطونی کنید. در را هم برای کسی باز نمی کنید. اگر…

    ادامه مطلب

  • نمکی( از داستانهای عامیانه)

    یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، یکی اومد و یکی رفت. روزی، روزگاری مرد و زنی بودند که هفت تا دختر داشتند. هفتمی که از همه خوشگلتر بود اسمش را گذاشته بود نمکی. آنها، در باغی و در خانه ی بسیار بزرگی که هشت در داشت زندگی می کردند .اگر یکی از درها بسته…

    ادامه مطلب

  • زندگی کردن من مردن تدریجی بود

    (فرخی یزدی) زندگی کردن من، مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم، عُمر حسابش کردم شب چو در بستم و مست از می‌ نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم…

    ادامه مطلب

  • درد خودپرستی

    (حضرت حافظ) بامدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی سلطان من خدا را زلفت شکست ما را تا کی…

    ادامه مطلب

  • راز پنهان

    (مارسلین دوبر دوالمور) یک روز بی آنکه سخنی از غم دل به میان آرم به تنها کسی که دوستش دارم نوشتم: کسی است که تو را از جان و دل دوست دارد پیرامون خویش بنگر و حدس بزن که او کیست! آنگاه پاسخت خواهم داد اینجا هستم. روزی او را دیدم. به سویش دویدم و…

    ادامه مطلب