دُراج: مرغی است رنگین مانند تذرو، بدرجات بالا رونده

درخشان: روشن و تابان، درخشنده، دارای درخشش، (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز
دُردانه: عزیز، سوگلی، مروارید درون صدف، بسیار گرامی، (به مجاز) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده، (به مجاز) نیز فرزند بسیار گرامی بسیار محبوب و عزیز
دُرسا: مانند مروارید، (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند
دُرنا: ( ترکی) نام یکی از صورت های فلکی، نام نوعی پرنده، پرنده ی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کلنگ، کُلنگ، پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند. پرنده
دُرناز: (فارسی، عربی) زیبارو و گران بها، (دُر= مروارید، لؤلؤ، ناز = زیبا و قشنگ) (به مجاز) زیبا رو و گران بها، در (عربی) + ناز (فارسی) مرکب از در (مروارید) + ناز
دریا: توده بسیار بزرگی از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند در زمینه های گوناگون، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق، در تصوف ذات حق
دل آرا: دل آراینده، مایه نشاط و خرمی
دل آسا: موجب تسکین و آسایش دل، (به مجاز) آسایش دهنده ی دل، آرامش دهنده ی خاطر
دلارام: آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل، موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق، دلبر، دلربا، دلنواز، همدم
دل افروز: مایه شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند، شاد و خرم، معشوق، (در شاهنامه) دل افروز فرخ پی نامِ زنی رومی و پارسی نژاد که شاپور ذوالاکتاف از اسارت رومیان رهانید و این نام را بر او گذاشت، موجب شادی و خوشی دل، محبوب و معشوق، ، نام سرداری پارسی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی

دلاویز: پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین
دلبر: یار و معشوق
دلدار: دلبر، معشوق، دلیر، دلاور، شجاع، (در قدیم) مهربان، با محبت،
دلشاد: خوشحال، شادمان
دلکش: جذاب، خوب، و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی پارسی
دلنواز: آرامش بخش، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق، (به مجاز) مایه ی آرامش دل، (در قدیم) نوازشگر، نام یکی از گوشه های موسیقی پارسی
دنیا: گیتی، جهان
دیانا: (اوستایی، یونانی تاریخی و کهن) نیکی رسان، نیکی بخش، رب النوع رومی، دختر ژوپیتر ولاتون، نیکویی بخش، (در اسطوره های رومی) الهه ی ماه، جنگل ها، جانوران و زایمان، همتای آرتمیس یونانی، که با آرتمیس یونانیان یکی است، در اساطیر رومی الهه ماه، حیوانات، و زنان هنگام وضع حمل، دیانا در معبدش در رم به عنوان الهه باکره مورد احترام بود، او مطابق آرتمیس در اساطیر یونانی است. دیانا در اوستای مقدس زرتشت به معنای پاک و منزه، نیکویی بخش و یا نیکویی دهنده است. واژه دین و دیانت از دائنای اوستایی و دیانای لاتین، از زبان سانسکریت سرچشمه گرفته و به مفهوم وجدان بیدار و نهایت اخلاق انسانی است. در ایران قدیم دیانا را معادل آناهیتا می دانستند و در افسانه های یونانی، با آرتمیس برابر می کردند. گرچه آرتمیس را ایرانیان، پارسی می دانند. دیانا همچنین در فرهنگ لاتین به معنای بهترین آفریده خدا، الهه نیکی و بخشش و بخشنده است

دیبا: نام نوعی پارچه ابریشمی رنگین، ابریشمی، پرند، پرنیان، حریر، دیباج
دینا:(اوستایی، عبری)، داوری، دین، نام خواهر حضرت یوسف (ع)، داور، (در عبری دینه) انتقام یافته
دیناز: آفریدگار نازنین، خالق زیبایی، (دی در اوستایی = آفریدگار)
تو چی فکر می کنی؟