مرا دردی است که از درمان خبر نیست مرایاری است که از عشق باخبر نیست مراغم هست ولیکن نیست غمخوار دل و یار و غمخوارم رفت بر باد (شهلا ش)
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
پلنگی کنار دریاچه آمد زبانش را خیس کرد، بعد درهواگم شد. چون موجود زیبا ازنظر رفت ماهی دریاچه پنداشت که رویا دیده است (چوزوکی، ماسایو، شاعر ژاپنی)
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
دل من زار نزن که من از زار زدن بیزارم دل من داد نزن که من از دسته خاموشانم گر به دل من زخمی است این زخم غم عشق است تا کی ببرد سوزت احوال و تن زارم (شهلا ش)
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت قربان وفاتم به وفاتم گذری کن تابوت همی بشنوم از رخنه تابوت ( عباس صبوحی)
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
صبح آفتابی شب چون کلاغی پر زد ز دشت صبح چون چراغی آمد به دشت پرنده ها پر زدند از آشیان پرنده ها برون آمدند از آشیان آمده شاه ستارگان و سیارات از پشت کوه های آن دهات خورشید درخشان افتاده به هرجا نورافشانی میکند به هر کجا بنگر به صبح آفتابی که دگر بار آمد صبح روشنایی ( مهتاب آقابابایی)
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
ای خوبتر از گل، ای پاک تر از قطره ی شبنم ای دل به تو محتاج، من جز تو نخواهم ز دو عالم دل در تب سنگین خمار است ای دوست،بهار است جز چشم تو هر چشمه سراب است کیفیت چشمان تو چون جام شراب است ای چشم تو سر چشمه ی خورشید یکدم نگهم کن صیاد من... ای آنکه به دام تو اسیرم بگذار که از پای بیفتم، مستانه بمیرم ای هستی ام از تو ارزنده چه دارم که به پای تو بریزم؟ در کوی وفایت چه کنم... گر ندهم جان گر سر ندهم بر سر پیمان ای وای به من ، گر که به محشر پرسند چه کردی؟ در راه محبت! آخر چه بگویم؟ از فرط خجالت (هما میرافشار)
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سوتک نمی دانم پس از مرگم چه خواهم شد، نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که ازخاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش که او یکریز و پی درپی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان آشفته و آشفته تر سازد بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را... "سید مرتضی موسوی اهری“
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
تو چی فکر می کنی؟