یکی بود، یکی نبود، توی دنیای مجازی و صفحههای پر از پیکسل، یه پسرکی به اسم امیر پیدا شد که همیشه آنلاین بود، ولی هیچوقت در زندگی واقعی از خودش هیچ رد پایی نمیذاشت. 😏🌐
امیر، هم مثل همه، برای خودش یه پروفایل توی شبکههای اجتماعی داشت. عکسش یه پروفایل عکس از پشت سرش بود! چرا؟ چون هیچوقت نمیخواست کسی چشم تو چشم بشه باهاش! 😅🙈
یه روز، امیر توی یه گروه رباتیک آنلاین یه پست گذاشت، یه سؤال پیچیده پرسید:

“چطور میشه قلبآ دمها رو هک کرد؟”
به محض اینکه این پست رو فرستاد، یه نوتیفیکیشن جدید اومد: “رسید درخواست دوستی از فرشتهقلب 💖”
امیر که معمولاً از همه درخواستهای دوستی فرار میکرد، اما یه چیزی توی این اسم، یه حس جدید توی دلش زنده کرد. فرشتهقلب؟ چی اینقدر جذاب بود که دلش رو کشید؟ 🤔💘
با کلی استرس وارد چت شد:
“سلام فرشته! چی شدکه منو انتخاب کردی؟”
فرشتهقلب جواب داد:
“چون تو هم مثل من همیشه آنلاین هستی. من بدنبال کسی میگردم که فیلترهایش از عشق پاک باشد.”
امیر یه نفس راحت کشید… یعنی، بالاخره کسی پیدا شده بود که خودش رو از پشت فیلترهای پروفایلهای پیچیده و عکسهای شبیهسازیشده بشناسه. 😍📱
اما داستان فقط همین نبود! فرشتهقلب یه سوال عجیب پرسید:
“اگه بخوام دل تو رو به دست بیارم، میتونی یه قلب دیجیتالی برام ارسال کنی؟”

امیر در حالی که گوشی رو توی دستش میچرخوند، گفت:
“آخه من همچین چیزی ندارم… ولی بهت یه لینک به دل تو میدم!”
و لینک رو فرستاد.
فرشتهقلب جواب داد:
“عزیزم، لینکها هم وقتی قلبتون رو میفرستید، ارزش پیدا میکنند.” 💖
امیر، حالا دیگه، نه فقط یه درخواست دوستی، بلکه به شکل دیجیتال عاشق شده بود… توی دنیایی که همه چیز فیلتر و باینری بود، یه احساس بیپایان از کدهای بینهایت میخواست! و این تازه اول داستان بود! 📡💕
از اون روز به بعد، امیر هر روز بیشتر از گذشته آنلاین میموند، اما دیگه فقط برای اینکه “فاصلهها رو حذف کنه”، نه برای اینکه از واقعیات فرار کنه. 🤖💻
پایان!
😂💘 این شد داستان عشق دیجیتالی ما! اینطور که به نظر میاد، ممکنه دنیای دیجیتال بشه همون جایی که ما به راحتی میتونیم بدون فیلترها و پیچیدگیها، دلها رو بهم متصل کنیم.
نوشته: رُزا







تو چی فکر می کنی؟