میرزا تقی خان فراهانی( ۱۱۸۵-۱۲۳۰ خ) معروف به امیرکبیر، همچنین با لقب امیر نظام شناخته میشود. او در سه سال اول سلطنت ناصرالدین شاه قاجار (شاه ایران) وزیر ارشد بود. امیر کبیر را بهطور گستردهای بهعنوان نخستین اصلاح طلب ایران میدانند. مدرنیزه کننده ای که در تلاش برای آوردن اصلاحات تدریجی در ایران، در روز ۲۰ دی ماه سال ۱۲۳۰ کشته شد.

امیرکبیر در هزاوه از توابع اراک در استان مرکزی کنونی ایران به دنیا آمد. پدرش کربلایی محمد قربان به عنوان آشپز به خدمت میرزا ابوالقاسم فراهانی، قائم مقام فراهان درآمد و زمانی که میرزا بزرگ به سمت ولیعهد عباس میرزا در تبریز منصوب شد، کربلایی قربان او را همراهی کرد و پسرش را هم با خود برد. امیرکبیر ابتدا در انجام وظایف خانه در خانه میرزا بزرگ به پدرش کمک کرد. اما وقتی میرزا ابوالقاسم فراهانی، نشانههایی از استعداد غیرعادی در پسر مشاهده کرد، او را به تحصیل با فرزندان خود واداشت.
بعد از فوت میرزا بزرگ، پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام جانشین وی در سمت ولیعهدی شد. امیرکبیر به سرپرستی پسر وارد خدمت دولتی شد و ابتدا به سمت لشکرنویسان ارتش آذربایجان منصوب شد.سپس به مقام مستوفی نظام ارتقاء یافت و مسئول نظارت بر امور مالی ارتش آذربایجان شد. چند سال بعد با عنوان وزیر نظام ،مسئولیت تأمین مالی و تشکیلات همان ارتش را بر عهده گرفت.
- در این دوره، او در برابر تلاشها برای حذف محمره (خرمشهر کنونی) از حاکمیت ایران و وادار کردن ایران به پرداخت غرامت برای تهاجمات نظامی خود به منطقه سلیمانیه مقاومت کرد. او در این امر مستقل از دولت مرکزی تهران عمل کرد.
چند سال بعد با حفظ سمت و عنوان وزیر نظام، به عنوان لالا باشی یا معلم اصلی ولیعهد ناصرالدین که هنوز پانزده سال داشت منصوب شد. بعد از رسیدن ناصرالدین شاه به پادشاهی و پس از ورود به تهران، وی را نیز با القاب تکمیلی امیرکبیر و اتابک به ریاست وزیر (شخص اول ایران) منصوب کرد.
انتصاب او به عنوان وزیر اعظم باعث خشم افراد بسیاری شد. به ویژه ملکه مادر و دیگر شاهزادگان که از کاهش مخارج و کمک هزینه های امیرکبیر ناراحت بودند.
- امیر کبیر شورش گروهان نیروهای آذربایجانی مستقر در تهران را با همکاری میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران فرو نشاند. امام جمعه تهران به بازرگانان تهران دستور داد بازار را ببندند و مسلح شوند، و بدینگونه شورش به زودی آرام شد.
- بی نظمی شدیدتری در تعدادی از شهرستان ها به ویژه مشهد حاکم بود. امیرکبیر دو لشکر بر ضد حاکم مشهد فرستاد و او را به همراه یکی از پسران و یکی از برادرانش اعدام کرد. مجازاتی به شدت بیسابقه برای چنین مقاومت استانی در برابر قدرت مرکزی، نشانهای آشکار از قصد امیرکبیر برای استیفای اختیارات حکومت مرکزی داشت.

- با برقراری نظم در استان ها، امیرکبیر به طیف وسیعی از اصلاحات اداری، فرهنگی و اقتصادی روی آورد که دستاورد بزرگ وزارت کوتاه او بود. فوری ترین موفقیت او واکسیناسیون ایرانیان در برابر آبله بود که جان هزاران، بلکه میلیون ها نفر را نجات داد.
- توجه ویژهای است که امیرکبیر برای توسعه اقتصادی خوزستان (که در آن زمان به عربستان معروف بود) که توسط وی بهعنوان منطقهای دارای اهمیت استراتژیک، با توجه به قرار گرفتن آن در راس خلیج فارس و همچنین دارای رونق بالقوه، مورد توجه قرار گرفت. وی کاشت نیشکر را به استان معرفی کرد، سد ناصری بر روی رودخانه کرخه و پل شوشتر را ساخت و برای توسعه محمره برنامه ریزی کرد. وی همچنین برای ترویج کاشت پنبه آمریکایی در نزدیکی تهران و ارومیه اقداماتی انجام داد.
- او که در بدو ورود به تهران با خزانه خالی مواجه شد، ابتدا با تلاش برای افزایش منابع درآمدی و کاهش مخارج دولت، به تعادل بخشیدن به بودجه دولتی پرداخت. امیرکبیر تصمیم گرفت حقوق کارکنان دولت را به شدت ،حتی تا نصف،کاهش دهد. تعداد زیادی از کمک هزینه ها را که به بازنشستگانی که کم کاری کرده بودند یا اصلاً کاری نکرده بودند، حذف کند. این اقدام بر عدم محبوبیت او نزد بسیاری از چهره های با نفوذ به خصوص درباریان افزود و در نتیجه به مرگ نهایی او کمک کرد.
- امیرکبیر با تأسیس روزنامه وقایع اتفاقیه که با عناوین مختلف تا زمان سلطنت مظفرالدین شاه به حیات خود ادامه داد، دومین سهم غیرمستقیم در بسط زبان فارسی به عنوان رسانه مدرن داشت.
- در میان اقدامات متعددی که امیرکبیر انجام داد، تأسیس دارالفنون در تهران احتمالاً ماندگارترین تأثیرات آن بود. چندین دهه بعد، بخشهای زیادی از این مؤسسه به دانشگاه تهران تبدیل شد، و بقیه به مدرسه راهنمایی دارالفنون تبدیل شد.
هدف اولیه این مؤسسه آموزش افسران و کارمندان دولتی برای پیگیری بازسازی دولتی بود که امیرکبیر آغاز کرده بود، اما به عنوان اولین مؤسسه آموزشی که آموزش های نوین را آموزش می داد، تأثیر بسیار گسترده تری داشت. از جمله موضوعاتی که تدریس می شد پزشکی، جراحی، داروشناسی، تاریخ طبیعی، ریاضیات، زمین شناسی و علوم طبیعی بود. مربیان بیشتر اتریشی بودند.

- امیرکبیر کنترل غیرمستقیم را بر دادگاههای شرعی ایجاد کرد و دیوان خانه را که عالیترین مرجع قضایی عرف بود، نقش برجستهتری بخشید. همه پروندهها باید قبل از ارجاع به دادگاهی به انتخاب ایالت به آن ارجاع میشد و هر حکمی که دادگاه شرعی در آن زمان صادر میکرد، تنها در صورتی معتبر بود که دیوانخانه آن را تأیید کند. علاوه بر این، هر پرونده ای که مربوط به یکی از اقلیت های غیر مسلمان باشد منحصراً به صلاحیت دیوان خانه تعلق داشت.
- امیرکبیر علیه قضات شرعی که به رشوه یا عدم صداقت متهم شده بودند، اقدامات سختگیرانه ای انجام داد. به این ترتیب ملا عبدالرحیم بروجردی زمانی از تهران اخراج شد که پیشنهاد داد پرونده یکی از خادمان امیرکبیر را به دلخواه وزیر حل و فصل کند.
- امیرکبیر همچنین با محدود کردن توانایی علما در بَست (پناه دادن به خانههای خود و یا مساجد) در صدد کاهش قدرت روحانیت برآمد. بست، مثلاً در مسجد شاه تهران لغو شد. هرچند پس از سقوط امیرکبیر دوباره بست نشینی انجام شد.
- میل امیرکبیر به ممنوعیت تعزیه، «شور نمایش» شیعی که در ماه محرم اجرا می شد، و نیز خودسوزی عمومی که در ایام سوگواری صورت می گرفت، کمتر قابل تحقق بود. او در تلاش برای منع این شعائر از حمایت چند تن از علما برخوردار شد، اما در مقابل مخالفتهای شدید بهویژه اصفهان و آذربایجان مجبور به تسلیم شد.
هدف تمام اقداماتی که تاکنون برشمرده شد، ایجاد یک کشور منظم و مرفه، با اقتدار بلامنازع توسط دولت مرکزی بود. این هدف تا حدی توسط علما که در سراسر دوره قاجار در مورد مشروعیت دولت مناقشه داشتند، ناکام ماند.

- امیرکبیر پیروان بابیت را تهدید می دانست و آنها را سرکوب می کرد. حتی دستور کشتن بسیاری از بابیان و اعدام بنیانگذار نهضت، حضرت باب را صادر کرد.
- امیرکبیر به منظور تقویت دولت، به اقلیت های غیرمسلمان ایران علاقه خیرخواهانه زیادی داشت. او موبدان همه فرقه ها را از مالیات معاف کرد و از مدارس مسیحی آذربایجان و اصفهان حمایت مادی کرد. علاوه بر این، با زرتشتیان یزد ارتباط نزدیک برقرار کرد و به فرماندار شهر دستور اکید داد که مورد آزار و اذیت و مالیات های خودسرانه قرار نگیرند. او همچنین تلاشهایی را که در شوشتر برای مسلمانکردن اجباری جامعه مندایی انجام میشد، ممنوع کرد.
- او پیشگام سیاست «تعادل منفی» (اعطای امتیاز نه به انگلیس و نه روسیه) است که بعداً تأثیرگذاری آن در روابط خارجی ایران ثابت شد. او به این ترتیب قراردادی را که به موجب آن روس ها یک مرکز تجاری و بیمارستان در استرآباد راه اندازی می کردند، لغو کرد و تلاش کرد تا به اشغال آشوراده ـجزیره ای در گوشه جنوب شرقی دریای خزرـ و همچنین حقوق لنگرگاه ها توسط روس ها پایان دهد.
- در جنوب ایران نیز تلاشهای مشابهی برای محدود کردن نفوذ انگلیس در خلیج فارس انجام داد و انگلیس را از حق توقف کشتیهای ایرانی در خلیج فارس به بهانه جستجوی برده محروم کرد. او برای مقابله با نفوذ انگلیس و روسیه، در پی برقراری روابط با قدرتهایی بود که در ایران منافع مستقیمی نداشتند، بهویژه اتریش و ایالات متحده. در نهایت می توان اشاره کرد که او یک سازمان ضد جاسوسی ایجاد کرد که در سفارتخانه های روسیه و انگلیس مامورانی داشت.
داستان مرگ وی یکی از دردناک ترین وقایع تاریخ چند قرن اخیر ایران است.
ائتلافی در میان اپوزیسیون های مخالف امیرکبیر تشکیل شد که اعضای برجسته آن متشکل از ملکه مادر، میرزا آقاخان نوری (جانشین امیرکبیر، معروف به انگلیسیفیل)، و میرزا یوسف خان آشتیانی (حسابدار ارشد دربار، معروف به روسوفیل) بود. هنگامی که ناصرالدین شاه نوجوان شروع به اعمال استقلال خود در حکومت کرد، به شدت تحت تأثیر ملکه مادر قرار گرفت. امیرکبیر از طریق نفوذ او، صرفاً به ریاست ارتش تنزل یافت و نوری به عنوان نخستوزیر جایگزین شد.
جنگ قدرت در دولت تحت مداخله مستمر روسیه و انگلیس منجر شد امیرکبیر به کاشان فرستاده شده و با فرمان شاه در انزوا نگه داشته شود. اما این کافی نبود. ملکه مادر و جلادش، علی خان فراش باشی، پادشاه را متقاعد کردند که امیرکبیر به زودی تحت حمایت روسها قرار خواهد گرفت و احتمالاً به او اجازه میدهند تا دوباره به زور کنترل دولت را به دست گیرد. تا این که دستور اعدام او شش هفته بعد، صادر شد.

چهل روز پس از تبعید امیرکبیر به کاشان در شبی که جشن عروسی علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه با سلطان خانم بود و زمانی که ناصرالدین شاه از خود بی خود شده بود، مهد علیا(مادر شاه) فرصت را مغتنم شمرده، فرمان کشتن میرزاتقی خان امیرکبیر را خطاب به علی خان حاجبالدوله فراشباشی، از فرزندش گرفت.
شاه که نیمههای شب به خود میآید، دستور میدهد که حاج علی خان را ببیند و حکم را برگرداند، اما به او گفتند که حاج علی خان برای اجرای دستور به سمت کاشان راه افتاده است.
هنگامی که علیخان فراشباشی به کاشان رسید، امیرکبیر در حمام بود. ماموران دولتی درهای حمام را بستند تا کسی داخل نشود.
امیرکبیر که در گرمخانه حمام نشسته بود، به یکباره متوجه ورود جلادان شاه به محوطه حمام میشود. علی خان با کمال گستاخی و جسارت از امیرکبیر میخواهد که بدون یک لحظه فوت وقت آماده مرگ گردد و تنها تقاضایی که از امیر قبول میشود، این است که نحوه اجرای حکم را خودش تعیین کند.
امیر از جا بلند شده، غسل کرده و در وسط گرمخانه نشست. چون عادت به رگ زدن و خون گرفتن داشت، دستور داد که دو رگ بازوی وی را قطع کردند و دو دست را روی زمین گذاشت و شاهد فواره زدن خون شد. پس از گذشت لحظاتی علی خان نگاهی به جلاد دیگر انداخت و دستور داد لگدی به میان دو کتف امیرکبیر بزند و سپس حولهای به دهان امیرکبیر فرو کرد و راه نفس او را که به شمارش افتاده بود نیز بر او بست. پس از چند لحظه که جسد بیجان میرزاتقی خان امیرکبیر در میان خونهای صحن گرمخانه حمام فین افتاد.
فرستادههای ناصرالدین شاه با شتاب به سوی تهران روانه شدند تا خبر قتل امیر را برسانند. و این گونه امیرکبیر در۲۰ دی ماه ۱۲۳۰ در کاشان به قتل رسید. جسد او ابتدا در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن شد اما چند ماه بعد پیکر او به درخواست همسرش به کربلا منتقل شد و در اتاقی به خاک سپرده شد که به روی صحن حرم مطهر امام حسین (ع) باز میشود.
بسیاری بر این باورند که با او چشم انداز یک ایران مستقل به رهبری شایسته سالاری از بین رفت.
تو چی فکر می کنی؟