• مرغ طوفان

    مرغ طوفان

    اگر آن عاشق ديرينه باشی هنوزت می پرستم با دل و جان ترا می خواهم اما چون گذشته سراپا آتش و پابند پيمان بپايت نقد جان می ريزم ای دوست اگر چشمان گويايت بخواهد بروی سينه ات می ميرم از شوق اگر عشق و تمنايت بخواهد اگر چشم دلت باشد بسويم چه غم، گر ديده…

    ادامه مطلب

  • شعر و شاعری

    شعر و شاعری

    ای دوست گلی به یادگار بفرست، گر لایق گل نیستم خار بفرست! از بهر خدا ، نه از بهر دلت، من پیامی داده ام تو جوابی بفرست! ای گل، گلی به یادگار بفرست، گر گل نبود، گلابی بفرست! از بهر خدا، و از برای دل ما، این نامه که می دهم جوابی بفرست! بشنو ای…

    ادامه مطلب

  • عمو نوروز

    عمو نوروز

    یکی بود، یکی نبود. یکی هست و یکی نیست. این قِصّه، قصهٔ امسال و پارسال نیست… قصهٔ چند هزارساله است! تو یک شهر دور، اون دور دورها، یه عمو نوروز است با یه دنیا قصه از سفر. پیرمرد مهربونی با کوله باری از تجربه و لبخند که هرسال، اول بهار، به سفر میره و چهار…

    ادامه مطلب

  • مینیمال هایی برای زندگی(کلیماتور)

    مینیمال هایی برای زندگی(کلیماتور)

    برده یک ارباب دارد اما جاه طلب به تعداد افرادی که به او کمک می کنند(فرانسوی) زیبایی در فرا رفتن از روزمره گی هاست. (ورنر)  شیرینی یک بار پیروزی به تلخی صد بار شکست می‌ارزد.(سقراط)  کسی که دارای عزمی راسخ است جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. (گوته)  برای کسی که شگفت زده…

    ادامه مطلب

  • قصه هاهاچی

    قصه هاهاچی

    نویسنده:ناصر یوسفی یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود یکی اومد و یکی رفت. یک روز صبح…..  جوجه کلاغ وقتی از خواب بیدار شد، احساس کرد سردش است. تنش می لرزید و از سرما منقارش به هم می خورد. ناگهان منقارش را باز کرد و گفت:‘’ ها ها چی!‘’ ننه کلاغه که توی لانه بود،صدای او را…

    ادامه مطلب